آی عشق

آی عشق  شعله سبزینه تو پیداست 

مهر ریشه در جان تو دارد ، تپش های زمان کلام بیقرار توست

ای عظیم ترین میراث ملکوت  ،  ای همه عشق

خوشا بی سر و سامانی بهر نامت ، خوشا خون جگر خوردن ، خوشا رنجت

خوشا پیکر بیتاب ، خوشا وصل و خوشا حسرت تو

هر دم سلامت می کنم ، هر سو نگاهت می کنم ، ای همه آمال من

ای تقالاهای  عمر رفته از یاد

بی نظیر ، ای دوست

گه بهر دیدار ارض طی می کنم و گه سماء را

لوای رسوایی بر تن شد و مطرود هر خانقاه

صحرا به صحرا، دشت به دشت ، لوت به لوت  ، دانند اسرار رسواییم را.

آی عشق

شعله بیدادگر  هر خرمن بود ، بر باد رود حاصل هر رنجی

گاه در بازار ریا فروش دیدم ترا ، گاه در حجره تردید ،

ای والا تر از تقدس من

ای غایت همه جاده ها

 


تا بوسه گاه خاک ، خواهم آمد

خواهم آمد


برچسب‌ها: ،

بازدید:

ws

http://hazarhal.persiangig.com/image/akse%20yazd/darvaze.jpg


برچسب‌ها: ،

بازدید:

در این وادی خاموش در برهوت بی منتهای روشن در سکوت اینجا ، نوایی آرام - ندا می دهد صدایی در این دل شب - خبر می دهد دوباره فریاد خاموش قلبم - صدایت می زند و گل های بنفش آرزو که پرپر گشت و در خاک مرد سلامی باز بر خاکم ، سرزمین جاوید اهورا وقتی باز سلامت دادند یادآور عطر جوانی - در کوچه های عاطفه وقتی دیدمت شناختم از صدایت ، که با قلبم آشنا بود و نگاهت که سنگین بود و محجوب در انتهای همه بی کران ها تنها به دنبال تو می گردم با زمان ، جنگیدم شاید که باز آیی در شبی قدر وقتی سرنوشتمان بهم گره نخورد هریک به سوی راهی شتابان بردند تن مجروح مرا . . . .

م


برچسب‌ها: ،

بازدید:

بهار

بهار


برچسب‌ها: ،

بازدید:

مترسک

در میان حجم این واژه و درد

در پی ساختن نورم و مهر

در میان مکاره بازار دروغ

چون مترسک به دنبال سلام

در نهایت یک شبی غمگین و تار

دوخته چشم امیدم روشنی باغ


برچسب‌ها: ،

بازدید:

دار

تو را صدا می زنم   تو که با وقار ترینی

ترا ندا خواهم زد

که بی تو نتوانم

در گلدسته سبز دعا   

    اگر یابم دستت را

عهد خواهم بست

ز کج رویان پست منقار پر خشم

حکم آزادگی خویش می ستانم

من این شرم جدا گشتن خود را

تاب تحمل ندارم بخدا

بی رخ جانان مسعود دوست

سر در  گرو دار خواهم داد

به دور خواهم زد

نفس ذلت بار تنهای من


برچسب‌ها: ،

بازدید:

هر که شد محرم دل

کدامین ما است که گوید از این میلیارد پیکره انسان جدا مانده ز ما ، در حرم یار بی همتای خویش است؟

نکند یارب این حقیقت بادم است سیل پیکر های آدم زادگان ، همه در جمعیت انکار باشند.

در پس کدامین پرده گفتگو است بین مان که اگر بربیافتد نه شما مانید و نه این همه من!

کجایند آن سبکبالان ساحل های شیدا تا بیاندازد نظر بر این حائل چنین ،گرداب گمگشتگی ما.

مرحبا باد،ای تو ابلیس شیرین کار بد نام سر افکنده ز جور.

ای جاهل همی گشتن به دنبال خدا در بوق وکرنا!

 که سبحان الله عما یصفون.

نماز عشق بر ره پویان جانب دار، عشق باز، گورا نوششان باد ،

آن قیام و سجده بر خاک نمودن ها مبارک بادشان ،

دیدار وجه روی دلدار در قنوت ، خندان سعادت بادتان .

افسوس بر اعجاز حلقه

در میان این همه من های من های من هایمان .

در عصر تیرگی برتابیده ز خاور ،

سوگند خوردگان این طریق ناب یارب ، مانده از خم صورت کلامها ،

مانده ام در ظاهر مشرک دون.

و چه شنیدستا که فرود آمد به جان سیلاب رحمت ،

من در پی خویشتن بی خویشتن عبوصم.

و تلخ است در لوای حقیقت ، در کنار عقده های رنگامیز من ،

دور مانده از حرمت محرم یار بی نام .

مانده در انکار خویش

و هرچه هست و هر چه نیست ،

جز لبخند شوخ شیطون!(شیطان).


برچسب‌ها: ،

بازدید:

دوست

با قامتی نحیف و دلی زار ، در تردید ثانیه های باقی از رجعت سرخ ستاره

تشویش مرگ اقاقی ، در کوچه سار شهر بزرگت ،

لحظه ای آسوده ام نیست ، در اضطراب دردهاتان ، کوهی از شکیبایی بودم

و لحظه ای قرار ندارم ، تنها امیدیست سرشار

اشتیاق بودنم تا دوباره شاید ، شاهد لبخند ستاره در نزدیکی بوسه باشم

شما که ساکن بی نشان ترین آبی آسمان دشت غمزده بودید

شما که به پشتوانه پر حرارت دستانتان ، فرهاد روی سپید بودم و بیستون بهانه ای بیش نبود

شما که از شمالی ترین ساحل آشنای دل پریشانم  ، تا جنوبی ترین دشت بیدار ساحل من بوده اید

و امروز در گوشه کدام غمکین کده دست در آغوش درد سپرده اید

بی آنکه نگاهی پشت سر داشته باشید، جان من

امید که امید شفایتان باقی بماند و مبادا یارب بی دوست رها گردم

و مرگی دهشتناک در انتظارم . . 


برچسب‌ها: ،

بازدید:

تماشاگه کل

ما سجده به خم گیسوی تو نمودیم             روزی که تماشای کل تو نمودیم

بی واهمه زنجیر خرد پاره نمودیم              تا دست در آن حلقه گیس تو نمودیم

با رویش اولین دانه  ادراک                      پروانه صفت رو به سوی تو نمودیم

در حلقه کیهانی  دادی  ندایم                تا صحبتی از سلسله موی تو نمودیم

از نقطه خاموشی خواندیم صدافسون     آن دم که نظر نرگس جادوی تو نمودیم

بی بوی تو گلشن چو کویر است               عادت به گل روی و بوی تو نمودیم


برچسب‌ها: ،

بازدید:

gh


برچسب‌ها: ،

بازدید:

[ ۱ ][ ۲ ]

سرزمین مادری مهد آن یار دلجویی ست که قرن ها قبل از آمدنم گمشده راهم بوده و خواهیم سپرد جان در جوار شیرینش. چه مقدار خون در عدم خورده باشم که بر خاکم آیی و من مرده باش

پیوندهای روزانه

نوشته های پیشین

آرشیو موضوعی

پیوندها